مینویسم برای دل

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

دُنیای آدم ها

جمعه, ۱۸ مهر ۱۳۹۳، ۰۸:۵۶ ب.ظ

می گن هر آدمی یه دنیایی داره برا خودش
درست؟
به نظر من!
دنیای آدم ها میتونه 2 تا تاریخ داشته باشه
یا قبل از انقلاب
یا بعد از انقلاب!
اینه که بعضی از ما ها در  روابط با هم ،دنیامون به هم نمیخوره!
نه ؟ اینطور نیست؟

ای خوش بحال اونایی که تو دنیای خودشون به ظــــــهور هم رسیدن!

باشد که چنین شود....

تو،کودتا،دل،من،انقلاب

چهارشنبه, ۹ مهر ۱۳۹۳، ۰۹:۲۲ ب.ظ

تو!

تو رو یـــــــادمه که با مــــــــــــــن بزرگ شد!

*

*

*
کودتا!

روزی بود که تو! با ایمانت؛ با کفر به تفاهـــــــــم رسیــــــدی!

*

*

*

دل!

جایـــــــــی بود که بین دو راهی کفر و ایمان مـــــــــــــاند

*

*

*

من!

کسی بود که دلش برات سوز داشت اما تو!حسادت پنداشتی!

*

*

*

انقلاب!

نماز جمعه ای بود که  ولی عصر را  صاحب خواندم! و قائله خوابیـــــــــــــــــد....

باطن دار

جمعه, ۲۸ شهریور ۱۳۹۳، ۰۸:۵۹ ب.ظ

شدم مثل روزنامه ای ک فردا قراره چاپ شه!

بَده که آدمای اطرافت و بشناسی

بَده که طرفت و با ی نگاه میتونی باطن ش و ببینی

بَده!...

چون اونایی که خوبن و وقتی دارن به این آدما نزدیک میشن دلشوره می گیری

نه میتونی بهشون در مورد این آدما چیزی بگی چون میگن داری حسودی می کنی،یا تهمت نزن!


نه میتونی ساکت بشی،چون آدم خوبا دارن جذب این آدما می شن!

فقط باید بشینی و ببینی همون چیزی که حدس میزدی درسته!

هیچ کاری هم از دستت بر نمیاد!

خدا میشه بگی تکلیف من چیه!؟

هوم!؟

غـ ِــ ــ ـ ــیْـــرَت زُ لــیْــخــا

پنجشنبه, ۶ شهریور ۱۳۹۳، ۰۹:۵۹ ب.ظ

چند سال از غیبت حضرت آقا (عج) می گذره؟

تا حالا حساب کردی؟!

هوم؟

*

*

*

میدونی که امامت حاضر و ناظر ولی باز یه جاهایی می لغزی...

بازم بنازم به غیرت زلیخا!

که وقتی با یوسف نبی تنها شد ؛ پارچه ای رو به چهره خدای دست سازش انداخت وقتی علت را جویا شد یوسف نبی،

زلیخا گفت: من از خدای خودم شرم دارم که شاهد این عمل باشد!

تو! یا من! موقع انجام دادن هر کاری مون به فکر این هستیم که امام زمان!شاهد و ناظر به اعمال ما هست؟!

از گناه مون شرم داریم؟!

یه ذره به خودمون بیایم!

بچه هیئتی روا نیست که هم اسم مون رو بزاریم  بچه مسلمون و هم کارای خلاف این شأن انجام بدیم!..

و اما حرف آخر

چشام میبندم و میگم!آقا جان معذرت می خوام!

و ای وای!از...

ای وای از ....

روز های دوشنبه که نامه اعمال ما به دست حضرت ولی عصر می رسد!

برسان فرجش را به پهلوی شکسته مادرش

آمین...

دستـــ ــ ‌ـ ــ ـــــ ـ ـفُروش

شنبه, ۱ شهریور ۱۳۹۳، ۱۰:۳۲ ب.ظ

بساط دستـــ ــ ‌ـ ــ ـــــ ـ ـفُروش ها رو حتما دیدین،مخصوصا تو پارک سوار!

بعضیا خعلی راحت آدم را مثل این جنس های بُنْجُل دستـــ ــ ‌ـ ــ ـــــ ـ ـفُروش به حراج میزارن

در بعضی مواقع آبروی افراد میتونه  به دست این آدم های پست به حراج گذاشته بشه

آدم ها این روزا خعلی راحت حرفا رو باور می کنند

آدم ها!مولا علی(ع) فرمود: از شنیدن تا دیدن 4 انگشت فاصله ست!

همین بود امشب حرفام!

مَن ـِ شـِـیـْطان!

چهارشنبه, ۱۵ مرداد ۱۳۹۳، ۱۰:۵۸ ب.ظ

می شوم خُدا برای بنده هات،گــاهی اوقات!i!

تأسف آور است می دانم!

یادم میرود قبر و مرگ را!

این شیطان هم می داند چطور وارد شود ها!

ببین!ای رجیم رانده شده

می شود بین دعوای من و خُدا نرخ را تعیین نکنی!

این روزها بد جور دلم هوای نوشته پشت کامیون جاده ی آن روز  را کرده!

{یــــا رَبْ ؟! نظر تو! بر نگـــــــردد}

امده ام!

آیا {تو} هم؟؟!

چهارشنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۳، ۱۰:۴۵ ب.ظ

هــرگـز تـــو هـم مــاننـد مــن آزار دیــدی!؟
یــار خــودت را از خــودت بــیــزار دیـــدی؟
آیــا تـو هـم هــر پــرده ای را تا گشودی
از چــار چــوب پـنـجـــره دیـــــوار دیــدی؟
اصـلا بـبـیـنـم تـا بـه حـالا صـخــره بودی؟
از زیـــر امــــواج آســـمـان را تـــار دیدی؟
نـام کـسی را در قـنـوتت گـــریـه کـردی؟
از «آتـنــا» گـفـتن «عــذابَ النـّار» دیدی؟
در پـشـت دیـوار ِحیاطـی شعـر خوانـدی؟
دل کـنـدن از یــک خــانه را دشـوار دیدی؟
آیا تو هم با چشم ِ بـاز و خیس ِ از اشک
خواب کسی را روز و شب بـیـدار دیدی؟
رفتی مطب بی نسخه برگردی به خانه؟
بیـمـار بـودی مثل ِمن ؟ ، بیمار دیــدی؟؟
حقــــا که بـا مـن فــرق داری ــ لا اقـل تـو
او را که می خواهی خودت یک بـار دیدی...

کاظم بهمنی!

جرقه ی وصل

پنجشنبه, ۲۶ تیر ۱۳۹۳، ۰۳:۳۰ ق.ظ

کنار ساحل که میرفتم!زمانی که بچه بودم،دنبال سنگ های چخماق می گشتم

خعلی دوست می داشتم ــشون

همین که می زدی بهم و جرقه میزد و منـــظــــــــــورمه!

امشب هم شب قدر بود!نه؟

خُدا؟! ی وقتایی اون جرقه هه نمیگیره!

روشن میشه دلم به اون جرقه هه  اما گُر نمیگیره!

نمیخوام بگم!کمکم کن!اما دلم و به مِهْرِِت گره بزن! اون هم دائمی!

دل من آگاه است!، نظری خواهد کرد...

وابستـــ ــ ـــ ـ‌ ــ ــگی

سه شنبه, ۱۷ تیر ۱۳۹۳، ۱۰:۰۰ ب.ظ

دلم را بردم سمت انتحاری جدید!

چاشنی اش را دست تو دادم

انفجارش با تــــو

-------------------------

میشود!بعد دوباره خلقم کنی!

اما *قید احساس مرا هم بزنی!

*قید وابستگی مرا بزنی!

*قید مرا هم بزنی؟؟!

یک سوم از رمـــ ــــ ــ ـ ـ ــــــضانت گذشت!   اما گذشت ....

چرا من نتوانستم بگذرم!؟

ــــ‌‌ـ ــ ـــــــ ــــــ‌

*قید= خطابم به دنیای زمینی ست

مَن ِ اَوَلِ رَمَضـ'ـآنْ

يكشنبه, ۱۵ تیر ۱۳۹۳، ۰۱:۳۳ ب.ظ

+راستی امروز جزء قرآنت و خــوندی؟

-نه!وقت نکردم!

+تـــو ! دیگه کی هستی! ماه رمضونه ها!

-خوب نشد دیگه!

همیشه از چیزهای زوری بدم میومد!

زیارت اجباری!

نماز اجباری!

قرائت قرآن اجباری!

چیزهایی که الان بیشتر مذهبی های  ما در ::.تربیت.::  فرزندانشان پیگیر هستند!

خدا نیستیم ها!

اما ولنگار و بیخیال هم نباشیم در امور دین!

بجای قرائت اجباری جزء قرآن ، میتونی روزی یه آیه بخونی!اما با لذت!

میشه قرآن و با کلید واژه ها حفظ کرد ها!

امتحان کنید!

کاش در امر به معروف و نهی از منکر بجای کمی تند خویی!، لطیف تر بیان کنیم حرف هایمان را...

بود!اینها حرفهای این چند روزه دلم

رمضانــ ـ ـ ـ  ــ  ــتون بهاری